ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
اندکی غم داشت چشمان تو، حالا بیشتر
زندگی با عشق این طور است: پرتشویشتر
خویشتنداری و این خوب است اما فکر کن
روزگاری میرسد من با تو قوم و خویشتر..!
گاه با امواج گیسو، گاه با یک طرّه مو
گاه نیش کوچکی کافیست، گاهی نیشتر
یک نظر گفتند در اسلام تنها جایز است
حیف! با حسرت دلت را میشد از این ریشتر...
احتیاجی نیست با من آبروداری کنی
من تو را آشفتهتر هم دیدهبودم پیشتر
هر چه میخواهد دل تنگت بگو با آن که من
مطمئنم تو از اینها عاقبتاندیشتر...
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 00:11