ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
صبر کن حال من غزل بشود
کامم از تلخها عسل بشود
بنشین مشکلی اگر داریم
در هماین اشک و بوسه حل بشود
شور و شیرین به هم بیامیزیم
عشق را عشق ماحصل بشود
تا به تردستیاش دو پارهی دل
به همآن یکدلی بدل بشود
صبر کن پیش از این که در غزلم
آخرین قافیه اجل بشود