ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ابروی کشیده تیغ در کف زنگی مست
لبهاش شراب ناب چندین سالهست
در سینه دو سیب سرخ غلطان با او
_ سانسور _ دو سیب دور افتاده ز دست
موهاش چو طوفان سیاهی همهگیر
چشماش دو تا پیالهی خوشگل و مست
آرام و متین و ناگهانی یک شب
آمد و در زد و در انجمن شعر نشست
- قول حافظ -
«عاشقی را که چوناین بادهی شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود بادهپرست»
سپاس که قدم در روح باشو گذاشتی و باشو و دلتنگیهایش را یاد کردی شاعر!
به امید موفقیت شما در سال جدید
"مهدی افضلی گروه"
سلام
خوش باشید
همیشه