ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
وقتی که روزگار ازل آفریده شد
دنیا به افتخار غزل آفریده شد
تا استعارهای شود از چشمهایتان
کندوی بیزوال عسل آفریده شد
منسوب کرد ماه خودش را به چهرهات
یک صنعت جدید: مثل آفریده شد
اسم بلند کیست که بعد از طلوع آن
خورشید سر کشید و بدل آفریده شد
تو در میان نشستی و دنیا به گرد تو
یک حلقه زد به انس و زُحل آفریده شد
گل راضی است پیش شکوه بهار تو
راضی به اینکه حداقل آفریده شد
حالا به افتخار خودم دست میزنم
حالا که شب رسید و غزل آفریده شد
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 26 بهمنماه سال 1390 ساعت 01:13