ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
آزاده را جفای فلک بیش میرسد
اوّل، بلا به عاقبتاندیش میرسد
از هیچ آفریده ندارم شکایتی
بر من هر آن چه میرسد از خویش میرسد
چون لاله یک پیاله ز خون است روزیام
کآن هم مرا ز داغ دل خویش میرسد
رنج غناست آن چه نصیب توانگر است
طبع غنی به مردم درویش میرسد
امروز نیز محنت فرداست روزیام
آن بندهام که رزق من از پیش میرسد
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 02:33