ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
او قول داده بود که لیلا نمیرود
مال من است، بی من از اینجا نمیرود
او قول داده بود آدم و حوّاش میشویم
سوگند خورده بود که فرداش میشویم
او قول داده بود که موسی رفیق ماست
عیسی شهود پاکیِ دامان ما دو تاست
ایّوب را به خاطر ما آفریده است
کشتی نوح را طرف ما کشیده است
ترسی نداشتیم که از بتپرستها
مردی تبربهدست فرستاد پیش ما
او قول داده بود فقط عاشق منی
علم منی، شعور منی، منطق منی
آخر خداست هر چه بخواهد چه خوب، بد
بیاذن او که رود به دریا نمیرود
اما عجیب، رود به دریا رسید و رفت
بر صورت زمخت زمین پا کشید و رفت
فردا رسیده است، تو رفتی بدون من
حالا تویی که تشنهترینی به خون من
فردا رسید و آدم و حوّا تمام شد
«لیلا دوباره قسمت ابنالسّلام شد»
«لیلا دوباره قسمت ابنالسّلام شد»
«دیگر تمام شد گل سرخم تمام شد»
موسی عصاش را سر ماها شکست و رفت
با هر دو دست زد سر ما را شکست و رفت
وقتی که دید کار من و تو نمیشود
از روی عرشه، نوح، خودش را به خواب زد
ایّوب بر خلاف همیشه عجول شد
آتشی بر من زد و باران نزول شد
قوم یهود بود و سراسر شلوغ بود
عیسی زبان گشود که مریم دروغ بود
مرد تبربهدست مرا ترک میکند
تنها بت بزرگ، مرا درک میکند
موسی عصای معجزهاش را غلاف کرد
دیشب خدا به ضعف خودش اعتراف کرد
دیگر خودم به جای خدا خالق توام
از این به بعد مثل خدا عاشق توام
اقرأ به نام هر چه نمیدانی از غزل
لیلای من نگو که پشیمانی از غزل
اقرأ به نام لیلی و مجنون که قرنهاست
تمثیلهای واقعی اشتیاق ماست
لیلا؛ تو اولین زن مبعوث عالمی
چشم حسود کور، تو ناموس عالمی
از ابرها بخواه که باران بیاورند
حالا بلند شو همه ایمان بیاورند
از سرزمین ابرهه تا فیل میوزد
از روشنای چشم تو انجیل میوزد
حالا حجاز دامنهی روسری توست
این سرزمین کودکی و مادری توست
با پیروان واقعیّت، خالصانه باش
تبلیغ عشق کن، غزلی عاشقانه باش
بیتالمقدّس تو همین چشمهای توست
عشق، آفریدگار تو هست و خدای توست
دور خودت بگرد و خودت را طواف کن
بر گرد آن لبان صورتیات اعتکاف کن
لبیک، لا شریک لبت جز من و خودت
لبیک، لا شریک لبت جز من و خودت
مجتبیٰ فرد
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 08:11
ممنون و ممنون و ممنون از اینکه همه اشعار نام و نشان و منبعشان ذکر شده.
درورد
این کمترین حق شاعران این اشعار است
سلام دوست مهربان
ممنون از لطفت
این کار رو ادامه بده
استفاده می کنیم
بازم سر می زنم
درود
این شعر از حسین منزوی نیست،این شعر از آقای حسین پارسا منشه لطفا تصحیح کنید
ممنونم، اصلاح شد.