ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

صائب تبریزی

ما را ز شب وصل چه حاصل که تو از ناز
تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده‌ است

شد عمر و نشد سیر، دل ما ز تپیدن
این قطرۀ خون از سر تیغ که چکیده است؟

ما در چه شماریم که خورشید جهان‌تاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد