رفته است آن حماسهی خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
آقای عشق، پرچم سبز و مقدست
این روزها رها شده در دست بادها
بعد از تو کفر و ظلم زمین را گرفته است
دنیا شده است مضحکهی عدل و دادها
*
آیا زمان آن نرسیده است در جهان
نفرین شوند باز هم این قوم عادها؟
کی میشود که طالب خونت فرا رسد؟
نام تو تا همیشه بماند به یادها
کاش شاعر این شعر کمی انسان بود ان گاه شاید شعرهای تقلیدی اش بر دل می نشست...ماهرانه از شعرهای پیشکسوتان تقلید می کند وجاهلان ادبیات نمی فهمند...پس کی می خواهی به جای خودت زندگی کنی؟