سر تکان میدهی و میچرخد، ماه مغربندیده دور تنت
لب تکان میدهی و میروید نیشکر از حوالی دهنت
ای جنوب لبت خیالانگیز، چشمت عاشقتر از شب تبریز
از کدامین شمال میآید عطر نارنج روی پیرهنت؟
لب بالا مسیر خوبی نیست تا که غارت کنم دهان تو را
لب لب شعر، لب لب پایین، لب لب سمت بوسه وا شدنت
هرچه دل داشتم به غارت رفت همه عمرم در این تجارت رفت
جای تردید نیست، یکسره کن کار را در نبرد تن به تنت