ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
من که با صاعقهای میشکنم داس چرا؟
بر دل از جور شما این همه آماس چرا؟
خودِ بارانم و تو پاکترم میخواهی!
آب را غسل نده، این همه وسواس چرا؟
خستهام! سنگ نزن، هی نشکن روح مرا
شدهام عاشق یک آینهنشناس چرا؟
گفته بودی که تماشاگر باغ دلمی
لک شده دست تو از شاخهی گیلاس چرا؟
از درختان دلم عشق بچین، نوبری است
فرصتی نیست بیا، کشتن احساس چرا؟
سلام این شعر زیبا از شماست
چون جایی دیدم که نوشته بود اخوان ثالث
میشه توضیح بدید ممنون
خیر، سراینده شعر معلوم نیست.
با سلام
من نازنین مرادی هستم شاعر این غزل.ممنون می شم نامم قید بشه.در یک شب شعر در سال نودویک فکر کنم این غزل رو خوندم و بعدش بدون نام من منتشر شد در اینستاگرامم هم با توضییح شعر رو گذاشتم.ممنون می شم اصلاح کنید.در ضمن با توجه به زبان زنانه این غزل مخصوصا در بیت:
گفته بودی که تماشاگر باغ دلمی
لک شده دست تواز شاخه ی گیلاس چرا؟
نسبت دادنش به اخوان بزرگ بسیار غیر منظقی و سهوی نگرانه ست.
ممنون می شم اصلاح کنید.