عشق را لای در و دیوار پنهان کردهای
باغ گل را پشت مشتی خار پنهان کردهای
ای لبانت کار دست نازنینان بهشت
راز بگشا، از چه رو رخسار پنهان کردهای؟
آسمان تار است، میگویند امشب ماه را
پشت آن پیراهن گلدار پنهان کردهای
صد غزل از من بگیر و یک نظر بر من ببخش
آن چه را در لحظهی دیدار پنهان کردهای
آن لب تبدار را یک بار بوسیدن شفاست
وای از این دارو که از بیمار پنهان کردهای...
روزگار ای روزگار آن روزی نایاب را
در کداماین حجرهی بازار پنهان کردهای؟