ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
با شمایم! نشنیدید؟ جوابم بدهید
تشنگی کُشت مرا جرعهی آبم بدهید
تشنهام وای اگر آب به دستم نرسد
دستکم آب ندادید سرابم بدهید
سالها هست که این شهر به خود مست ندید
عقل، ارزانیتان باد شرابم بدهید
درد عشق است که جز مرگ ندارد مرهم
چوبهی دار مهیّاست طنابم بدهید
خواب تا مرگ،کسی گفت فقط یک نفس است
قسمتم مرگ نشد فرصت خوابم بدهید
گفته بودید که هر جرم عذابی دارد
عاشقی جرم بزرگی است عذابم بدهید
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 ساعت 01:03
ساده و زیبا
ممنون