ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ما نوحه میکنیم و عزادار نیستیم
یعنی که عاشقیم و گرفتار نیستیم
تا صبح دستهدسته تو را سینه میزنیم
اما شبِ نمازِ تو بیدار نیستیم
عمری اگرچه تشنهی خونخواهی توییم
در انتخاب راه تو مختار نیستیم
این دستها به دامن لطفت نمیرسند
وقتی لب فرات، علمدار نیستیم
از دست مرگ، سر به سلامت نمیبریم
تا شورِ عشق هست و سرِ دار نیستیم
از زندگی بُریدی و دنیا تمام شد
یک لحظه بی تو باشیم انگار نیستیم
ما را به دام عشق حقیقی دچار کن
ما را که عاشقیم و گرفتار نیستیم