ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

فاضل نظری

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی است
که آن‌چه در سر من نیست، ترس رسوایی است

چه غم که خلق به حُسن تو عیب می‌گیرند؟
همیشه زخم زبان خون‌بهای زیبایی است

اگر خیال تماشاست در سرت بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی است

شباهت تو و من هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی است

کنون اگر چه کویرم هنوز در سر من
صدای پر زدن مرغ‌های دریایی است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد