ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

سیروس عبدی

یا اذان سر می‌دهد یا هویِ درویشان زَند
عشق، با شیپور شیدایی دم از ایشان، زَند

عشق وقتی می‌رسد در هیأت پیغمبری
آفتابی تازه بر قلب شب‌اندیشان زند

با تبر در دست ابراهیم و با توفان، به نوح
با جنون، چادر به صحرای خطرکیشان زند

حال من در قبضه‌ی خاصیّت احوال توست
سیر باشد یا نباشد، گرگ بر میشان زند

میوه‌ی کالی کسی چید و درخت، آتش گرفت
مرگ پیران، داغ کمتر بر دل خویشان زند

نظرات 2 + ارسال نظر
حنظله ربانی ارسال غزل " فرجام " شنبه 26 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 16:45

بی تابم و دل خسته تر از آه ِ شبانگاه
دارد به کجا می برَدَم این غم ِ جانکاه ؟!

فرجام پلنگانه ام از دست تو مرگ است
از دست تو ای ماه ! تو ای ماه ! تو ای ماه !

لبخند بزن "پنجره ی بسته ی " خود را
بگشای به روی من ِ بدجور " هوا خواه " !

تا دامنه ی دامنت آشفته ترین است ؛
باشی تو دلیل سفر این همه سیّاح

تنها روش "کشف حجاب" تو همین است ،
باید که عمل کرد به " قانون رضا شاه "

" شیرینی " و پابند "اصولت " و چه افسوس !
" فرهاد وَش " اما نشدی "طالب اصلاح "

حنظله ربانی

حنظله ربانی ارسال غزل " فرجام " شنبه 26 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 16:46

دریایی و آوازه ات بدجور پیچیده ست
خورشید با اذن تو اینجا نور پاشیده ست

خورشید هم وقتی که می تابد بدون شک
« مرجع » شما هستی و او در حال« تقلید » است

دیریست آقا ! تختتان خالیست و این تخت
جنسش نه از تخت « سلیمان » و نه « جمشید » است

اینجا زمین خالیست از هرم وجودت آه !
اینجا زمین بی تو لباس مرگ پوشیده ست

من مانده ام تا عاشقانت سخت مجنون اند
« مجنون » چرا سهمیه ی آن « قیس » و این « بید » است

شاید کسی « کی می رسد باران ِ ؟ » « نیما » را
از « قاصد روزان ابری » ها نپرسیده ست !

این « عید » ها یک روزه اند و کاش برگردید !
وقتی فرج نائل شود ، هر روز ما « عید » است

حنظله ربانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد