ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

نجیب بارور

نیست در موهای تو از من پریشان‌تر کسی
در دلت ای گنج افتاده‌ست ویران‌تر کسی

«دوستت دارم» که گفتی چشم‌هایم خیس شد
زیر چترش عاشقانه ریخت، باران‌تر کسی

در نفس‌هایم عجین و نبض احساس منی
در رگانت جای خون افتاده جریان‌تر کسی

بوی آغوش تو از مصر خیالاتم گذشت
روی خاک افتاد در من پیر کنعان‌تر کسی

طعم «نعنا ساجق»ی و مزّه‌ی «لیمو دوسیب»
مثل تو در هیچ کافه نیست، قلیان‌تر کسی

هم‌چو ایران بزرگم، تکه‌تکه از غمت
دور مانده از دل تهران، بدخشان‌تر کسی

روی لب‌هایت نشابور است و حرفت کابلی‌ست
نیست در کل جهان از تو خراسان‌تر کسی

زلف‌هایت را رها کن مثل دست دوستی
تا شود غرق تن هلمند، ایران‌تر کسی

داغ دندان دید روی گونه‌هایش صبح، گفت:
در دلش امشب مرا بوسیده پنهان‌تر کسی

جز تو معبودی ندارم، با چنین کافر دلی...
نیست در شهر شما از من مسلمان تر کسی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد