ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

مریم جعفری آذرمانی

گُل! به زیبایی‌ات چه می‌نازی؟ مگر از یک بهار بیشتر است؟
که زمینِ سیاه‌سوخته هم، عمرش از روزگار بیشتر است

حسنک! قدبلندتر شده‌ای، مثل مسعود پادشاهی کن!
چند قرنی گذشت و فهمیدی: زندگی پای دار بیشتر است

سی و شش سالِ آزگار کشید به شعورم نشان دهم که اگر
نقطه‌ها را درست بشمارد، هیچ و پوچ از هزار بیشتر است

از لجِ هر چه نیست هم که شده،  عاشق هرچه هست خواهم شد
دل من بس که تکّه تکّه شده، از خودش بی‌شمار بیشتر است

نظرات 2 + ارسال نظر
حنظله ربانی سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 13:14

افسوس ! که روزگار آسان نگرفت
یوسف خبر از کلبه ی احزان نگرفت

در پشت کدام جمعه پنهان شده ای ؟
این جمعه هم انتظار پایان نگرفت

حنظله ربانی

هدیه ترابی دوشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 13:25

درود صفحه زیباتون و خوندم اینم چند بیت از اشعاری که دوست داشتم شما هم استفاده کنید تو صفحتون
از قسمت و حکمت ای خدا خسته شدم
اینبار برای من فقط معجزه کن... فرامرز عرب عامری
• از من پس از تو چیز زیادی نمانده است
جز چشمهای تر که به در خشک می شود... فرامرز عرب عامری
• بگو به خاطره هایت دگر خیالی نیست
شب گذشته دلم را عصب کشی کردم... فرامرز عرب عامری
• روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها... فرامرز عرب عامری
• از نگاهم رفتی و دارد خدایی می کند
بغض های از رگ گردن به من نزدیکتر... فرامرز عرب عامری
• پای عرق اگر که نشستی سگی بخور
شاید زمان مستی آن با وفا شدی... فرامرز عرب عامری
• پختست روزگار چه آشی برای عشق
او می رود و من پرم از اشک پشت پا... فرامرز عرب عامری
• درد است که با نسیم سردی برود
آنکس که به خاطرش به طوفان زده ای... فرامرز عرب عامری
• روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها... فرامرز عرب عامری
• فقط با شوق می خوانی تو از دردم چه می دانی
تو جان می گیری از شعری که من را بارها کشته... فرامرز عرب عامری
• می دوختم زمین و زمان را به هم اگر
می خواست او به قدر سر سوزنی مرا... فرامرز عرب عامری
• چشمان تو دچار کدامین مخدر است
می بندی و جهان مرا درد می دهی... فرامرز عرب عامری
• عمر من صرف شد از عشق نفهمیدم هیچ
کاش می شد که تو دستور زبانم باشی... فرامرز عرب عامری

گریه وقتی می کنی در چشم من زیبا تری
ای که زیبایی برایم تر نمی خواهم تو را
---------------------------------------------
سردار جنگهای بد آورده ام بنام
از بس که شاهنامۀ من اشک و بوس داشت
------------------------------------------------
داغ دوری از لبش دکتر امانم را برید
بوسدارویی برای درد من تجویز کن
------------------------------------------------
بیماری مهلکیست در سینه ی من
آنقدر که بدخیم، تو را می خواهم
23 / 9 / 1379

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد