ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

علی صفری

درد یعنی بزنی دست به انکار خودت
عاشقش باشی و افسوس، گرفتار خودت

به خدا درد کمی نیست که با پای خودت
بدنت را بکشانی به سر دار خودت

کاروان رد بشود، قصه به آخر برسد
بشوی گوشه‌ای از چاه خریدار خودت

درد یعنی لحظاتی به دلت پشت کنی
بشوی شاعر و یک عمر بدهکار خودت

درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود! آه... به اصرار خودت!

بگذاری برود در پی خوشبختی خود
و تو لذت ببری از غم و آزار خودت

درد یعنی بروی، دردسرش کم بشود
بشوی عابر آواره‌ی افکار خودت

این‌که سهم تو نشد درد کمی نیست ولی
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد