ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
ماهرویان

ماهرویان

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری

مهدی عابدی

شب‌گردِ کوچه‏‌اى که سپیدار داشت مُرد
مردى که بر سکوتِ خود اصرار داشت مُرد

چشمى که یک دقیقه نخوابید و صبحِ زود
با آفتاب وعده‌ی دیدار داشت مُرد

حتّا به گل اجازه ندادند بشکفد
با نور هر کسى که سروکار داشت مُرد

شب را ز بیمِ جان خود انکار کرده‏‌ایم
خورشید هم که جرأتِ اقرار داشت مُرد

شاعر! به فکر زندگى و نانِ خویش باش
آن روزها که شعر خریدار داشت مُرد

نظرات 1 + ارسال نظر
ارمیا چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 22:19

این دیگه چی بود؟
مثلا غزل بود؟
پس بطور مثال خسته نباشی کاکو ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد