ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
ای که از کوچهی معشوقهی ما میگذری
سوختیم از داغ غفلت، سوختیم ای خامها
دانهها را چیدهاند اما به سوی دامها
هر که پای برگهها را، مست، امضا میکند
پای خون را باز خواهد کرد در حمامها
این جماعت نیست! جمعی از فراداهای ماست
ساز خود را میزند تکبیرةالاحرامها
ای مسلمان! دین نداری لااقل آزاده باش
کفرها گاهی شرف دارند بر اسلامها
راه سختی پیش رو داریم بعد از کربلا
سنگها در کوفهها، دشنامها در شامها
آه اگر مولا چراغ خیمه را روشن کند
آه اگر روشن شود تاریکی ابهامها
آه از آن بزمی که بعد از لقمههای چرب و نرم
جامهای زهر مینوشیم از «برجام»ها
تیغ شعرم تیز شد اما غلافش میکنم
موسم صلح و سکوت است و زبان در کامها
سلام
به نظرم آقای رزمجو پر بیراه نگفتن
تازه گیا ماهرویان کارهایی رو می ذاره که خیلی فاصله دارن تا غزل قابل ارائه توی ابن وبلاگ
کاش یه مقدار سخت گیر تر باشید جناب فرد
البته منظورم کار خاصی نبود
بطور کلی عرض کردم
سپاسگزارم
سلام خدمت آقایان افضلی و رزمجوی عزیز
عارضم: قبلاً که شاعران محترم اشعارشان را روی وبلاگهایشان میگذاشتند رصد آنها راحتتر بود از حالا که هر کس در یک شبکه اجتماعی مشغول است. یکی در فیسبوک، یکی در گوگل پلاس، دیگری در گروهها و کانالهای تلگرامی و قس علیهذا.
سپاسگذارم که وبلاگ بندهی حقیر را دغدغهمندانه دنبال میکنید.
اعتراضات و پیشنهادهای شما عزیزان هم به چشم.
امیدوارم که در اشعار بعدی، شرمنده شما نشوم.